ویلیام شوکراس روزنامه نگار انگلیسی در کتاب خواندنی خود « آخرین سفر شاه » در باره شخصیت اردشیر زاهدی سفیر شاه در آمریکا و وضعیت سفارتخانه ایران در دوران تصدی وی چنین می‌نویسد :
همیشه به پنجره های سفارت ایران در واشنگتن ، قوطی های خاویار و بطری های شامپاین و بسته های کادو آویخته بود و تمام شهر به او تملق می‌گفتند. تا این که انقلاب همه اینها را از زیر پایش جارو کرد. آن گاه اعمال نفوذهایی که کرده بود بیش از ریخت و پاش هایش نقل مجالس و محافل شهر گردید. در واشنگتن سال های دهه هفتاد میلادی اردشیر زاهدی نقش یک الواط شیفته خوشگذرانی را بازی می‌کرد که سیل اغذیه های لذیذ و اشربه های گران بها را به حلق قدرتمندان و سرشناسان سرازیر می‌کرد.
او یک نمایشگر افسانه ای بود که از بوسیدن هنری کیسینجر و لیزامینلی و اندی وارهول و الیزابت تیلور به یک اندازه لذت می‌برد. هیچ جایی پر ریخت و پاش تر از سفارت ایران در خیابان ماساچوست با سقف گنبدی آینه کاری و پرده‌های ابریشمی مجلل و قالی های گران بها وجود نداشت که تالار آن به وسیله شخصیت پر شر و شور زاهدی میزبان این ضیافت ها گرم و گیرا می‌شد. ساعت های مچی طلا و خاویار و شامپاین و زنان زیبا بخشی از بذل و بخشش های بی حساب و کتاب زاهدی به میهمانانش بود .... زاهدی بدون موفقیت زیاد کوشید دانشجویان تند رو ایرانی را قانع سازد که به جای تظاهرات علیه شاه باید از او پشتیبانی کنند. او به جمعی از دانشجویان گفت که ارتقاء او به مقام سفارت نشان می‌دهد که چه فرصت های بزرگی برای جوانان در ایران وجود دارد. اما یکی از جوانان جواب داد « آری ولی شاه فقط یک دختر دارد ! » با توجه به این که اردشیر زاهدی داماد شاه بود جمله مزبور کنایه دقیقی به نظر می‌رسید.
منبع: کتاب « آخرین سفر شاه » ، ترجمه : عبدالرضا هوشنگ مهدوی ، نشر آسیم ، صفحه 123